برچسب : نویسنده : toranjism بازدید : 20
باد یاد عاشقان را برد... با صدای آقای اصلانی جایزه ادبی داستان نویسی...
برچسب : نویسنده : toranjism بازدید : 33
گیج زدن درباره رساله آن هم اوایل کار چندان عجیب نیست. دوستان نزدیک و صادق چندباری یادآوری هم می کنند. اما خب باز هم سخت است کنار آمدن با این پدیده. انگار در دنیای تازه ای قرار گرفته ای و اصلا نمی دانی چه کنی. مثلا فرض کن در اوگاندا باشی و زبان اوگاندایی هم ندانی. یک جایی باشی وسط شهر. ندانی کدام طرف باید بروی. و دارد دیر می شود!
جایزه ادبی داستان نویسی...برچسب : نویسنده : toranjism بازدید : 40
برچسب : نویسنده : toranjism بازدید : 42
برچسب : نویسنده : toranjism بازدید : 64
از ابتدای خرداد فرایند جدیدی را، در ذهنم البته، شروع کردم. اما در عمل نتیجه چندان مناسب و مساعدی عایدم نشده است. این فرایند، خواندن و نوشتن متمرکز بر روی رساله است. در عمل میزان مطالعه روزانه ام بسیار کمتر از اردیبهشت بوده، پراکنده خوانده ام، گیج زده ام!
جایزه ادبی داستان نویسی...برچسب : نویسنده : toranjism بازدید : 69
سالگرد کرونای عزیزه و من باز مریضم. درسته که تمام تلاشمو می کنم که بگم یه سرماخوردگی ساده س، اما سرم منگه، درست مثل دفعه پیش. هیچی اندازه این منگی اذیتم نمی کنه. منگی باعث میشه یه گوشه بیفتم و هیچ کاری نتونم بکنم. چون نه تمرکز دارم نه انگار اصلا مغز دارم! اونقدر سرم سنگین و پره که هیچی واردش نمی شه! و من دلم می خواد کارامو پیش ببرم! نه که بیفتم یه گوشه و با چشمای سنگین به دیوار و ساعت خیره بشم.
جایزه ادبی داستان نویسی...برچسب : نویسنده : toranjism بازدید : 45
برچسب : نویسنده : toranjism بازدید : 69
خواب می بینم که بیدارم. خواب می بینم دارم می خندم، دارم می خندم و می دوم... نمی دونم کجام... یه سری راهروی رومی جلوی رومه و من دارم می دوم که خبری بدم... برگای سبز انگور به ستونا پیچیدن... یادم نمیاد خبر چیه. یادم نمیاد به کی باید خبر برسونم. یادم نمیاد چرا شادم، چرا دارم می خندم، چرا دارم می دوم.
این احمقانه ترین خوابیه که توی تموم عمرم قراره ببینم...
جایزه ادبی داستان نویسی...برچسب : نویسنده : toranjism بازدید : 84
برچسب : نویسنده : toranjism بازدید : 66